دلنوشته هایی با طعم فلسفه

نگاهی به جهان از پشت عینک فلسفه

دلنوشته هایی با طعم فلسفه

نگاهی به جهان از پشت عینک فلسفه

اینجا مکانی برای بررسی رخ داد ها، اخبار و اتفاقات پیرامون مان با نگاهی فلسفی می باشد. بیایید سعی کنیم به جهان اطرف مان متفاوت از آنچه که هست، بنگریم.

بایگانی
پیوندها

ریزش برفمرگ انسانیت

امروز ظهر به قصد تهیه قوت لایموت، در میان انبوهی از برف به مغازه سر کوچه مان سری زدم. بعد از ورود به مغازه با چهره خندان مغازه دار مواجه شدم. گویا از این بارش برف چنان به وجد آمده بود که نمی توانست خوشحالی خود را پنهان کند. درِ صحبت را با او باز کردم، او هم بی مقدمه با اشاره به ریزش برف خدای را سپاس گفت و بعد خاطره ای از پدر مرحومش نقل کرد ؛ که در گذشته هر وقت که رحمت الهی به زمین می نشست کاسبان به رسم ادب و شکرگزاری، اجناسشان را ارزان تر از قبل می فروختند. (در حقیقت آنها شکر نعمت را در خدمت به انسانیت می دانستند.) 
مغازه دار با افسوس سرش را تکان داد و گفت اما امروز که من به میدان بار رفتم تا اجناس مغازه را تهیه کنم، مجبور بودم اجناس مغازه را با قیمت بالاتری تهیه کنم. من تنها به حرفهایش گوش دادم و سری به عنوان تأیید! تکان داده و به سمت خانه رفتم.
وقتی که وارد منزل شدم، دور فرمان (یا همان کنترل تلویزیون خودمان!) را برداشتم وتلویزیون را روشن کرده و اخبار نیمروزی را انتخاب کردم. طبق معمول اخبار قابل پیش بینی بود، خلاصه اش این بود که همه بد هستند و ما خیلی خوبیم! اما یک خبر، بهت من و خانواده ام را به همراه داشت:

«در بیمارستانی در اصفهان، پزشک معالج پس از بخیه زدن صورت کودکی، به دلیل مشکل مالی خانواده اش ( ناتوانی در پرداخت 150 هزار تومان!) دستور باز کردن بخیه ها را می دهد و این کودک را در همان حال رها می کند.»!!!

ناخودآگاه بیاد حرف کاسب محله مان افتادم که شکر نعمت در خدمت به انسانیت است. اما گویا انسانیت در لابلای چرخهای صنعتی علوم نابود شده است و خروجی آن چیزی جز یک موجود ماشینی نیست.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۲۰:۰۳
فیلسوف متوهّم